گاندئ
- شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ
روانشناسی تربیتئ
تهیه کننده:جواد پراشیده
رشته ریاضی
بهار1394
گاندی
«مهانداس کارامچاند گاندی» در سال ۱۸۶۹ در یک خانواده هندو در گجرات هند متولد گردید. گاندی در آغوش مادری فداکار رشد میکرد و از تاثیرات جائین گجرات، رنگ و شکل میگرفت. او از همان سنین کودکی با مرام آسیب نرساندن به موجودات زنده خو گرفت و به گیاهخواری، روزهداری برای خودسازی و خالص نمودن خویش و زندگی توام با گذشت اعضای فرق و مذاهب مختلف کوشش ورزید. خانواده او از طبقه «وایشا» یا تجار هندی بودند.
در ماه می ۱۸۸۳ در حالیکه ۱۳ سال داشت با دختری هم سن خود ازدواج کرد؛ والدینش هر دو آنها را اداره میکردند (همسرش کاستوربا یا کاستوربای نام داشت که وی را «با» صدا میزدند).
در آن زمان در لندن پایتخت یک کشور امپریالیستی زندگی سختی را میگذراند، چرا که برای مادرش سوگند یاد کرده بود از خوردن گوشت، الکل و لاقیدی جنسی احتراز نماید. اگر چه تلاش میکرد آداب و سنن «انگلیسی» را بیاموزد - و مثلاً به کلاس آموزش رقص برود - ولی هرگز خود را به خوردن گوشت راضی نکرد اما سیر کردن خود با کلم و گیاهان دیگر هم در آن کشور ساده نبود. زن صاحب خانه او را به یک رستوران خامخواری راهنمایی کرد.
به انجمن خام خواران پیوست و حتی به عنوان عضو کمیته آن درآمد و یک مقر محلی نیز برای آن انجمن دایر نمود. بعدها این تجربیات گرانبهای خود را در امر سازماندهی موسسات به کار گرفت. برخی از همقطاران گیاهخوار وخام خوار او عضو انجمن فلاسفه الهیات بودند که در سال ۱۸۷۵ تاسیس شده بود و هدف ترویج برادری جهانی را دنبال میکرد و به مطالعه بوداگرایی و ادبیات هندو برهمنی میپرداخت. آنان گاندی را تشویق کردند تا به مطالعه «باگاوادگیتا» بپردازد. وقتی به هند بازگشت، در امر وکالت در بمبی موفقیت چندانی نداشت و لذا به شغل پاره وقت تدریس در یک دبیرستان روی آورد. پس از مدتی به راجکوت بازگشت وبه عریضهنویسی برای شاکیان مشغول شد؛ ولی مجوز این کار را به او ندادند و مجبور شد کارش را تعطیل نماید.
عدم خشونت
مفهوم عدم خشونت (آهیما) و عدم مقاومت درتفکر مذهبی هندی تاریخی کهن دارد ودر مضامین مذهبی هندو بودائیت، جین، یهود ومسیحی به کرات دیده میشود. گاندی درشرح فلسفه وشیوه زندگی خود در خود بیوگرافی نویسی اش چنین آورده:
«وقتی ناامید میشوم بخاطر میآورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بودهاست حکمرانان و قاتلان در برههای شکست ناپذیر جلوه میکنند ولی درنهایت همه آنها سقوط کردهاند - همیشه به این واقعیت فکر کنید.»
«چه فرقی میکند که مرگ وبی خانمانی وبی سرپرستی ریشه در حکومتهای استبدادی داشته باشد یا با نام مقدس آزادی و دموکراسی ایجاد گردد؟»
«ضربه دربرابرضربه و چشم در برابر چشم دنیا را کور میسازد.»
«من بنا به دلایل زیادی آماده مردن شدهام و نه برای کشتن.»
گاندی در اجرای اصول مورد نظر خودهرگز از مسیر منطق خارج نشد. در سال ۱۹۴۰ که حمله آلمان نازی به جزایر بریتانیایی اجتناب ناپذیر به نظر میرسید گاندی خطاب به مردم بریتانیا پیامی تحت عنوان عدم خشونت در جنگ و صلح چنین گفت:
«دوست دارم اسلحه را زمین بگذارید چرا که کمکی برای حفظ جان و انسانیت شما نمیکند. با سلاح برداشتن و وارد جنگ شدن هیتلر و موسولینیها را دعوت میکنید تا وارد کشور شما شوند و داشتههایتان را به یغما ببرند. اگر این آقایان محترم تصمیم بگیرند کشورتان را اشغال نمایند آنها را پس میزنید. اگر شما را در بیطرفی خود رها نکردند آنگاه زن و مرد و کودک از خاک خود دفاع خواهید کرد واجازه نخواهید داد به اهداف خود برسند.»
حتی در ۱۹۴۶ به لوئیس فیشر حسب حال نویس گفت:
«یهودیان خود را به چاقوی قصاب سپردهاند آنان باید خود را از فراز صخرهها به دریا پرتاب کنند.»
اما گاندی میدانست که عدم توسل به خشونت مستلزم اعتقادی راسخ و شهامتی باورنکردنی است که البته میدانست در همگان وجود ندارد لذا سعی میکرد به همه تفهیم کند که لازم نیست همه دست از خشونت بردارند بویژه اگر خشونت در مقابل ترس باشد:
«گاندی نمیخواست ایجاد ترس از سلاح برداشتن یا ترس از احساس ناتوانی مقابله و مقاومت را درجنبش ساتیاگراها مشاهده کند؛ لذا در نوشتههایش آورده: قویا معتقدم هرجا بین خشونت وترس گرفتار شدیم باید خشونت را بپذیریم.»
"درهر جلسهای تاکید میکنم که تاراه بدون خشونت سبب تسلیم افراد صاحب قدرت درمقابل قدرتمندتر از خود نشود باید این راه را برگزید اما اگر با خشونت بتوانند مقابل این وضعیت بایستند وتنها راه احقاق حق خشونت باشد بی هیچ تاملی باید سلاح برداشت من هرگز نمیپسندم که افراد شجاع بخاطر رعایت اصل عدم خشونت دربرابر نفوذ نیروهای ترسوی بد شاه فان تسلیم شوند و از آنها بترسند که مبادا خشونت ایجاد گردد. شجاعت فقط در خوب تیر اندازی کردن خلاصه نمیشود بلکه جلوگیری از مرگ وآماده سینه سپر کردن دربرابر گلوله دشمن هر دو از ابعاد شجاعت هستند.
تلاش برای استقلال
در 1925 بعلت عدم اطاعت برخی از پیروانش مدت 7 روز روزه میگیرد ودر 1927 با مالیات نمک مبارزه منفی میکند. در 1928 باعث صدور قطعنامهای در کنگره هند میشود که در عرض یکسال باید به هند استقلال داده شود. در عیر اینصورت سراسر هند بمبارزه با انگلستان برخواهد خاست. در 1930 عملاً همراه 70 نفر با برداشتن نمک از دریا بمبارزه میپردازد و بزندان میافتد و در ژانویه 1931 آزاد میشود و دراوت همانسال برای شرکت کنفرانسی به لندن میرود در راه رومن رولان نویسنده مشهور و موسولینی سیاستمدار ایتالیائی را ملاقات میکند. در 1933 بخاطر آزادی نجسها 21 روز روزه میگیرد.در 1935 گاندی سخت ضعیف میشود. در 1937 برای مبارزه منفی با انگلستان روزه میگیرد در 1940 انگلستان در هند به سربازگیری میپردازد. گاندی با آن مخالفت میکند. در 1942 با انگلستان راجع به استقلال هند مذاکره میکند. در 1947 انگلستان مذاکرات بینتیجهای با گاندی انجام میدهد و در 1948 در معبد بیرلابدست هندوی متعصبی کشته میشود. از کتاب مهاتما گاندی ـ مهرداد مهرین موهن دس کرمچند گاندی در 2 اکتبر 1869 بدنیا آمد، خانهای از پاره سنگهای درشت پیکر که بربام آن کلاه فرنگیهای بلندی برپا داشته بودند.
ساده زیستی
گاندی مجدانه براین باور پافشاری میکرد که فردی که به جامعه خدمت میکند باید زندگی سادهای داشته باشد واین ساده زیستی را درآیین برهمایی جاری میانگاشت. او با رد زندگی به شیوه غربی به روند ساده زیستی را در آفریقای جنوبی درپیش گرفت واز آن بعنوان تلاش برای رسیدن به نقطه صفر یاد میکرد وبدین ترتیب هم درهزینههای غیر ضروری صرفه جویی مینمود وهم ساده زیستی را دنبال مینمود. اوحتی لباسهایش را خودش میشست. در یک مورد او هدایایی را که به خاطر خدماتش به جامعه به وی اهدا شده بود، باز پس داد.
گاندی درهر هفته یک روز را روزه سکوت سپری میکرد. امتناع از حرف زدن رامایه آرامش درونی میانگاشت این آموزه را هم از آیین برهما واصل موناشافتی یعنی سکوت وآرامش داشت. در این ایام سکوت با نوشتن برروی کاغذ با دیگران ارتباط برقرار میساخت. گاندی از سن ۳۷ سالگی به مدت سه سال و نیم از خواندن روزنامهها خودداری نمود واظهار میداشت وضعیت نابهنجار جهان وامور جهانی آرامش درونی او را بهم میریزد. او دربازگشت به هند واشتغال به شغل حقوقی از پوشش غربی دست برداشت اگر چه نشان از ثروت و موفقیت داشت. اولباسی برتن کرد که مورد قبول فقیرترین افراددرهند بود واز پارچه تولیدی داخل موسوم به خادی استفاده مینمود. گاندی وپیروانش پارچه لباسهایشان را از نخی که خود میرشتند تهیه میکردند ودیگران را نیز به این کار تشویق مینمودند. درحالی که اکثر کارگران هندی بیکار بودند لباسهای مورد نیازشان را از تولیدیهای صنعتی تحت تملک انگلیسیها خریداری مینمودند.
گاندی معتقد بود چنانکه هندیها لباسهای خود را خودشان با چرخ نخ ریسی بدوزند بهتر از اینست که از پارچه فاستونی انگلیسی باشد و با اینکار ضربه اقتصادی سنگینی بر پیکره استعمارگران انگلیسی درهند وارد خواهند آورد. متعاقباً علامت چرخ نخ ریسی برروی پرچم کنگره ملی هند نقش بست. وی برای نشان دادن ساده زیستی درسراسر زندگی خود فقط یک دست هوتی میپوشید.
ایمان
گاندی یک هندوبود و تمام عمر براین آیین استوار ماند وبسیاری از اصول خویش را از هندواقتباس نمود. بعنوان یک هندوی عامی معتقد بود همه ادیان برابرندودر برابر تلاشهایی که برای تغییر دین وی به عمل آمد مقاومت نشان داد او شدیداً به خدااعتقاد داشت و لذا به مطالعه تمام ادیان بزرگ کوشش ورزید. درموردهندوئیسم چنین میگوید:
«تا آنجا که به من مربوط میشود هندوئیسم روح مرا ارضا میکند و وجود مراسیراب مینماید. هرگاه تردید وناامیدی درمن قوت میگیرد وهیچ پرتوامیدی را در افق پیش روی خودمشاهده نمیکنم به باگاوادگیتا رجوع میکنم وسطری از آن را پیدا میکنم که به من آرامش دهد. بلافاصله لبخند بر لبانم نقش میبندد و اندوه وغم را به فراموشی میسپارم. زندگی من مملو از تراژدی بود واگر تعالیم این کتاب نبود شاید خیلی زود از پا میافتادم.»
گاندی معتقد بود که اساس و شالوده هر دین را حقیقت وعشق تشکیل میدهد (محبت، عدم خشونت یا همان ترکیب حکم طلایی) اوهرگونه تعصب کور وگم بودن رفتارهای نادرست درهر دین وآیینی را زیرسوال میبرد وبه طرز خستگی ناپذیری در پی اصلاح اجتماعی برمی آمد. برخی از اظهار نظرهای وی درمورد ادیان مختلف به شرح زیر مطرح شدهاند:
«لذا اگر میتوانستم مسیحیت را بپذیرم وآنرا بزرگترین و کاملترین دین قبول کنم قطعاً هندوئیسم را آنطور که الان هستم قبول نمیداشتم. من اشکالات و نواقص هندو را میشناسم. اگر نجاست در هندو بوده قطعاً به گوشت خام مربوط میشده نه گوشت پخته. نمیتوانم سرمنشا اختلاف ادیان را درک کنم معنی اینکه چنین چیزی در قالب وداس یا کلام خدا مطرح میشود چیست؟ اگر چیزی از جانب خداوند الهام شود پس چرا در مورد قرآن و انجیل باید تردید کرد؟ دوستان مسیحی من سعی کردند مرا به مسیحیت سوق دهند و همین طور دوستان مسلمان من. عبداله شیت به شدت مرا به مطالعه اسلام ترغیب میکرد البته همیشه درمورد زیبایی دین اسلام حرفهایی برای گفتن داشت.»
«به محض اینکه از مسیر اخلاق منحرف شویم دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت. در دین چیزی وجود ندارد که از چارچوب اخلاق خارج باشد. مثلاً انسان نمیتواند دروغگو و بیرحم باشد ودرعین حال مدعی شود خدا را دردرون خویش احساس میکند.»
اوبعدها که با سوال آیا یک هندو بودی مواجه شد جواب داد:
آری من یک هندو هستم. همچنین یک مسیحی یک مسلمان و یک بودایی و
یهودی میباشم.
گاندی برخلاف خود آنها که با یکدیگر درتضاد بودند دستورهای این ادیان را همسو ویکسان میدانست. البته درمباحث مطروحه دو تفاوت بارز فلسفی بین دوگروه بزرگ هندی درآن عصر را شرح دادهاست. در۱۵ ژانویه ۱۹۳۴ زلزله مهیبی بیمار را لرزانید و خسارات وتلفات سنگینی برجای گذاشت. گاندی این حادثهها را نتیجه گناه افراد رده بالای هندو میدانست چرا که معتقد بود خوراکیهای غیر مجاز نجس را به معابدشان بردهاند. گاندی به ترویج پرهیز از نجاست گوشت کوشش زیادی داشت وافراد پای بند به این امساک را مردم کریشنا مینامید. اما تاگور با این موضع گاندی مخالف بود ومی گفت زمین لرزه تنها منشا طبیعی دارد و نه اخلاقی اما سوء رفتار درمعابد هندو را نیز نفی میکرد.
آیین برهما
گاندی در سن ۳۶ سالگی از روابط جنسی کلاً دست برداشت ودرحالیکه زن داشت از نزدیکی با وی امساک کرد. این ایده به شدت متاثر از فلسفه برهمایی و آیین روحی وعملی پاکسازی درونی بود که عمدتاً نیز با پرهیز جنسی همراه بود. گاندی آیین برهمایی را ابزاری برای نزدیکی به خداوند وشرط اولیه خودشناسی میانگاشت درشرح حال او اشاره شد که کوشش زیادی برای مبارزه با شهوات وغیرت داشته که مورد اخیر از غیرت به عروس دوران کودکی(کاستوربا) دروی شکل گرفته بود. او امساک جنسی را یک الزام مشخص میانگاشت وآنرا ابزاری برای عشق ورزیدن ونه شهوت رانی میدانست. از دید گاندی آیین برهما به منزله کنترل حواس از طریق تفکر، کلام و عمل بود.
حقیقت
گاندی زندگی خویش را وقف آشکار ساختن حقیقت یا ساتیا کرد. اوتلاش میکرد با یادگیری و درس گرفتن از اشتباهات خود و عملکرد خود به حقیقت دست یابد. وی شرح حال زندگی خویش را تحت عنوان «ماجرای تجربیات من با کشف حقیقت» نوشتهاست.
گاندی اعلام کرد که مهمترین نبرد او تلاشی بود که برای شکست شیاطین درونی ترسها و ناامنیهای خود به عمل آوردهاست. گاندی خلاصهای از اعتقادات خویش را درقالب «خداوند حقیقت است» مطرح نمود وبعدها دیدگاههای خویش را اصلاح کرد وبیان داشت که «حقیقت خداوند است». اولین بیان ممکن است مخاطب را با این شبهه مواجه کند که گاندی از حقیقت برای شرح دیدگاه خویش نسبت به خداوند ونه تعریف شالوده وی استفاده کردهاست. ساتیا یا حقیقت در فلسفه گاندی همان خداوند وی تمام ویژگیهای مفهوم هندویی خدارا درفلسفه خویش آوردهاست (برهمن).
اگر فقط یکبار حضور خدا را بپذیرید،هرگز به ضرورت دعا و نیایش شک نخواهید کرد.ماهاتما گاندی
من از گناه بدم می آید نه از گناهکار . ماهاتما گاندی
برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده است تمام عالم یک خانواده است. نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می ترسد . ماهاتما گاندی
تواضع یعنی تحمل رنج و زحمتی مداوم در راه خدمت به بشریت،خداوند همیشه حاضر و ناظر است.ماهاتما گاندی
در تصور من، بیش از یک مذهب در جهان وجود ندارد، اما همچنین می اندیشم که این مذهب، درخت تنومندی است که دارای شاخه های فراوان است و همچنانکه تمام شاخه ها شیره مورد نیازشان را از یک منبع می گیرند، تمام مذاهب نیز جوهره خود را از یک چشمه می گیرند که منبع همه آنهاست. طبیعتاً اگر یک مذهب وجود دارد، یک خدا بیشتر نمی تواند وجود داشته باشد. اما او نادیدنی و غیر قابل توصیف است و در نتیجه، از نظر ادبی می توان گفت، او نامهایی به تعداد همه ی انسانهای روی زمین دارد. این که ما او را به چه اسمی می نامیم، اهمیت چندانی ندارد. او یکی است و دوّمی ندارد. ماهاتما گاندی
نباید دانه ای برنج یا تکه ای کاغذ را به هدر دهید وقتتان را نیز. وقت ما به خود ما تعلق ندارد بلکه متعلق به ملت است و ما امانتدارانی هستیم که باید به بهترین نحو از آن بهره بگیریم . ماهاتما گاندی
جنگنده عاشق مرگ است. نه مرگ در بستر بیماری بلکه مرگی که در میدان نبرد سر می رسد… مرگ در هر زمانی خجسته و مبارک است ولی برای جنگنده ای که برای آرمان خود -حقیقت- می میرد خجستگی آن دو چندان است . ماهاتما گاندی
چیزی در درونم مرا وا می دارد رنج خود را با صدای بلند فریاد کنم. من نیک دانسته ام که چه باید بکنم. آنچه در درونم هست و هرگز فریبم نمی دهد اکنون به من می گوید:(باید در مقابل تمام دنیا بایستی حتی اگر تنها بمانی. باید چشم در چشم تمام دنیا بدوزی حتی اگر دنیا با چشمان خون گرفته به تو بنگرد. ترس به دل راه نده. به سخن آن موجود کوچکی که در قلبت خانه دارد اطمینان کن که می گوید: “دوستان همسر و همه چیز و همه کس را رها کن و فقط به آنچه برایش زیسته ای و به خاطرش باید بمیری شهادت بده”). ماهاتما گاندی
دانش الهی از راه کتابها کسب نمی شود. بلکه باید آن را در وجود خود درک کرد . ماهاتما گاندی
کتابها در بهترین صورت خود می توانند فقط وسیله کمک باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می شوند . ماهاتما گاندی
عدم خشونت فقط وقتی خواهد بود که ما کسانی را دوست بداریم که از ما نفرت دارند. می دانیم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟ . ماهاتما گاندی
محبت نیرومندترین قدرتی است که جهان در اختیار خود دارد و در عین حال ساده ترین نیرویی است که بتوان تصور کرد . ماهاتما گاندی
وظیفه ما نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم وبه قضاوت درباره دیگران بنشینیم.ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت در کار خودمان صرف کنیم و تا وقتی که حتی یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که در کار مردم دیگر دخالت کنیم . ماهاتما گاندی
پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. ماهاتما گاندی
تمامی گناهان ، نهانی صورت می گیرد. آن لحظه ای که درک کنیم خداوند حق بر افکار ما گواه است ، شاید رها و آزاد شویم. ماهاتما گاندی
هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود که به همسایگان خویش در ماورای مرزهای خود نیز خدمت کنیم . ماهاتما گاندی
خود را قربانی کنیم بهتر است تا دیگران را. ماهاتما گاندی
این مرزها را هرگزخداوند به وجود نیاورده است . ماهاتما گاندی
من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ
اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود . ماهاتما گاندی
من از محدودیتها و نارساییهای خود آگاهم و این آگاهی تنها مایه قدرتم می باشد. آنچه در زندگی خود انجام داده ام بیش از هر چیز دیگر در نتیجه اطلاع و قبول محدودیتها و نارساییها بوده است .ماهاتما گاندی
تنها از طریق عشق است که می توانیم به حقیقت برسیم، زیرا خداوند، نه تنها حقیقت است، بلکه عشق نیز هست. در نتیجه، بدون عشق به حقیقت، هیچ تجربه ای از حقیقت وجود نخواهد داشت، به بیانی دیگر ” اگر می خواهیم روزی شاهد نفوذ حقیقت در تمامی جهان باشیم، باید به جایی برسیم که کم اهمیت ترین موجود جهان خلقت را به اندازه خود دوست بداریم و برای رسیدن به چنین جایی، نباید از هیچ یک از ابعاد زندگی بگذریم”. ماهاتما گاندی
انسان نمی تواند در حوزه ای از زندگی خود با درستی و صداقت عمل کند در حالی که در سایر حوزه های زندگیش آلوده نادرستی هاست . زندگی ، واحدی تجزیه ناپذیر است . ماهاتما گاندی
لحظاتی در زندگی پیش می آید که باید به اقدام پرداخت و جلو رفت، حتی اگر نتوان بهترین دوستان را با خود برد. همیشه به هنگامی که چند وظیفه با هم تصادم پیدا می کنند باید ” صدای ضعیف و آرام” درونی داور نهایی باشد . ماهاتما گاندی
در مورد خدا این اشکال هست که نمی توان او را توصیف و بیان کرد. اما توصیف حقیقت در قلب هر بشری نهفته است. حقیقت همان چیزی است که شما در این لحظه، حق می شمارید و همان خداست. اگر کسی همین حقیقت نسبی را بپرستد و پیروی کند می تواند مطمئن باشد که به مرور زمان به حقیقت مطلق یعنی خدا هم نایل خواهد شد . ماهاتما گاندی
هدف ، همـواره از ما دور می شـود ، هر چه به پیشــرفتهای بزرگـتری نائل آییــم، بیش تر به بی ارزشی خود پی می بریم. شادمانی در تلاش نهفته اسـت نه در دستیابی به هدف. تلاشٍ تمام و کمال، عین پیروزی است . ماهاتما گاندی
خشم اسیدی است که به ظرف خود بیشتر از اسیدی که به آن پاشیده می شود ضرر میزند.ماهاتما گاندی
ترور
گاندی چندین بار هدف سو قصد قرار گرفت که آخرین مورد آن موفق بود. در ۹ بهمن ۱۳۲۶ ناتورام قادسی وی را، که در سن هفتاد و نه سالگی و میان جمعیت عازم محل عبادت بود، هدف گلوله قرار داد و از پای درآورد.
قاتل از ناسیونالیستهای افراطی هندو بود که معتقد بود روابط گسترده با پاکستان به اقتدار هندوستان لطمه زدهاست.
- ۹۴/۰۳/۳۰